شیوا مهدی قدیم کارشناسی ارشد تاریخ انسان موجودی اجتماعی است و رفتار خود را در تعامل با دیگران شکل می دهد. انسان برای شناخت محیط طبیعی و اجتماعی خود و تغییر آن در جهت تامین نیازهای خود، نیازمند اندیشه است. انسان موجودی اجتماعی بودە و به دلیل زندگی در اجتماع، نیازمند وجود نظم است و […]

شیوا مهدی قدیم
کارشناسی ارشد تاریخ

انسان موجودی اجتماعی است و رفتار خود را در تعامل با دیگران شکل می دهد. انسان برای شناخت محیط طبیعی و اجتماعی خود و تغییر آن در جهت تامین نیازهای خود، نیازمند اندیشه است.
انسان موجودی اجتماعی بودە و به دلیل زندگی در اجتماع، نیازمند وجود نظم است و برای ایجاد نظم و دوری از هرج و مرج به تاسیس نهادها و تشکل‌ها دست یازیده است و در این راستا یکی از مسائل مهم انسان در طول حیات بشری سازماندهی به امور سیاسی جامعه بوده است. اگر “اندیشه تلاش روش مند برای پاسخگویی به پرسش ها یا حل مشکلات” باشد، بنابراین انسان ها درباره موضوعات مختلفی می اندیشند. از این رو می‌توان برحسب “موضوع” اندیشه های بشر را به شاخه های مختلف تقسیم کرد. یکی از این شاخه ها “اندیشه های سیاسی” است.

در این یادداشت برآنیم تا ابتدا اندیشه سیاسی و نیاز انسان به آن توضیح داده شود و سپس مفهوم “آزادی” را به عنوان یکی از شاخص های اندیشه سیاسی مورد بررسی قرار دهیم.

همانطور که گفته شد انسان و جامعه نیازمند ایجاد و برقراری نظم است. از آنجایی که اندیشه سیاسی، تاریخی طولانی دارد و پیشینه آن به پیشینه تاریخ بشری می رسد، همواره یکی از پرسش های اصلی انسان، درباره نظم اجتماعی، سازمان سیاسی، اقتدار و حکمرانی سیاسی بوده است. بنا به تعریف، اندیشه هایی که با پرسش از ماهیت پدیده‌هایی چون اقتدار سیاسی، سازمان سیاسی، نهادهای سیاسی و دولت و حکومت سر کار دارد، اندیشه سیاسی خوانده می شود و بر این منوال هرگونه تفکر و اندیشه درباره موضوعات دینی، فلسفی، اقتصادی و فرهنگی را نیز می توان در ذیل آن قرار داد. در تعریف سیاست، قدرت محوریت دارد و علم سیاست عبارت است از مطالعه چگونگی شکل گرفتن قدرت و سهیم شدن در آن است و عمل سیاسی، عملی است که بر اساس قدرت انجام گیرد و اندیشه سیاسی عبارت از تفکر انسجام یافته درباره اهداف حکومت است. جامعه انسانی هدفمند بوده و تشکیل حکومت ها می تواند بر مبنای هدف هایی مانند عدالت، آزادی، مساوات، امنیت، رفاه و توسعه باشد. بر این اساس، اندیشه سیاسی هرگونه تفکر و تأمل در باب سیاست را شامل می شود.
اندیشه سیاسی ممکن است دفاع از یک عقیده جزمی باشد، ممکن است دفاع از یک ایمان و اعتقاد دینی باشد یا حتی در یک اسطوره خود را نشان دهد.

دلیل اهمیت اندیشه سیاسی؛
به قول فرانتس آناتول، انسان ها به دنیا آمدەاند تا تاریخ و تمدن بسازند و چه خوشا تاریخی که ساخته خواهد شد سرشار از صلح و زیبایی و مدارا و پیشرفت و آزادی باشد. تاریخ چراغ راه آینده است و آنچه که در تاریخ بشری اتفاق افتاده است، متأثر از اندیشه و نوع تفکر و ایدئولوژی و مکاتب دینی و فکری بوده است. لذا دلیلی مهم برای اینکه لازم است اندیشه سیاسی را بشناسیم این است که اندیشه های سیاسی همواره بر تحولات تاریخی تاثیر گذاشتەاند و همچنین از آن تأثیر پذیرفته اند. به عبارت دیگر در تاریخ اندیشه سیاسی با عقاید سیاسی گذشتگان و چگونگی تحول آن و تاثیر این دو با یکدیگر آشنا می شویم. این است که شناخت اندیشه‌های گذشتگان برای درک بهتر مسائل امروز بشر، بسیار اهمیت دارد.

پرسش های بنیادین اندیشه سیاسی
همان طور که گفته شد اندیشه سیاسی هرگونه تامل و تفکر درباره مسائل اساسی سیاسی است که به زندگی اجتماعی و سیاسی انسان مربوط می شود. از جمله مفاهیم و موضوع های اساسی که اندیشه سیاسی با آن در ارتباط است مسئله عدالت، قدرت، سرچشمه و غایت دولت، آزادی فرد، اختیارات حکومت، تساهل و مدارا، صداقت و ریا، خدا و دین و حقوق انسان و … است. برخی از پرسش های اساسی که انسان با آن سر و کار دارد عبارت است از اینکه: دلیل وجود دولت چیست؟ آیا دولت باید در خدمت عموم مردم و خیر عمومی باشد؟ اگر چنین است خیر چیست؟ آیا خیر و کمالات اخلاقی مادی است یا معنوی؟ دولت به چه اندازه لازم است در امور دخالت کند؟ آیا دولت در مسائل معنوی باید بی طرف باشد یا خیر؟ اگر خیر، چه ارزش های خاصی را باید ترویج کنند؟ قانون از کجا پیدا شده است؟ آیا قانون برای تامین امنیت و آزادی برابر همگان است؟ آیا می توان مسیر تاریخ را عوض کرد؟ آیا آرمان های عدالت، آزادی، کرامت انسان و دموکراسی روزی در همه جا تحقق خواهد یافت؟ چگونه از نگاه دین می توان به صلح رسید؟ نسبت دروغ و فساد چیست؟ عشق به خدا و مخلوق خدا چه تأثیری بر زندگی انسان ها دارد؟ و…
این پرسش های اساسی همواره ذهن بشر را در طول تاریخ به خود مشغول داشته است و لذا اندیشه کردن درباره مفاهیمی چون عدالت، آزادی ،مساوات، قانون، انسانیت، صلح مدارا ، دروغ و ریا، صداقت و کرامت، عشق، تبعیض و عدم تبعیض و دەها مفاهیم دیگر از این دست، در حوزە مباحث اندیشه سیاسی قرار گرفته و کسانی که در مورد آنها صحبت نموده اند، اندیشمند سیاسی به حساب می آیند.
در ادامه مفهوم “آزادی” را به عنوان یکی از شاخص های اندیشه سیاسی مورد بحث قرار می دهیم.

آزادی
احتمالا دیکتاتورها نیز آزادی را ستایش می کنند. اما بیش از همه، اخلاقیون هستند که آزادی را ستایش کردەاند. مردمان، ملت‌ها، اقوام و مبارزان و افراد بسیاری برای رسیدن به آزادی مبارزه کرده و حتی جان خود را در این راه از دست دادند. تاریخ بشر، پر از مبارزه برای تحقق آزادی بوده است. اما آزادی چیست که بیشتر مردمان آن را دوست می دارند؟
تعاریف بسیاری از “آزادی” شده است. اما یک وجه اشتراک در میان تمامی این تعاریف آن است که همگان از محدودیت بیزار هستند و نمی خواهند در قید و بند باشند.
“آزادی” واژه ای مقدس در همه ادیان، مکاتب و فرهنگ ها محسوب شده است. مفهوم آزادی ضد خود، یعنی استبداد و یا نقیض خود یعنی فساد را به ذهن متبادر می کند. از نظر منتسکیو، منظور از آزادی در جامع ترین معنا، وضعیت رهایی، گرفتار و دربند نبودن، مقهور کسی نبودن، تحت فشار نبودن و به اجبار باری بر دوش نداشتن است.
از نظر بختیار علی “انسان ذاتا آزاد است” و این حکم را در تقابل و نفی حکم “انسان مطلقا مجبور است”، قرار می دهد. در حالی که این دو، دو روی یک سکه هستند. بنابراین هرجا آزادی وجود داشته باشد، اجبار وجود نخواهد داشت. از نظر بختیار علی، آزادی مقدم بر هر چیز دیگری ست. انسان باید از ابتدا آزاد باشد سپس می تواند دیندار یا سیاستمدار یا با اخلاق باشد. این جمله بدان معناست که انسان زمانی آزاد است که حق انتخاب داشته باشد.
تعاریف زیادی از آزادی شده است. مکاتب دینی و بشری هرکدام تعریف خاص خود را ارائه کردەاند، اما وجه مشترک همە این تعاریف، در قید و بند نبودن و محدود نشدن است.
یکی از اندیشمندانی که آزادی را بگونەای متفاوت از دیگران تعریف کردە است آیزایا برلین است. او آزادی به آزادی منفی ( negative freedom) و آزادی مثبت (negative freedom) تقسیم می کند. او با نگاهی پلورالیستی معتقد به انتخاب انسان است و با این دیدگاه است که آزادی را به جنبه مثبت و منفی تقسیم می کند. وی آزادی منفی را به معنی آزاد بودن از محدودیت برای انجام کارها می داند و آن را بر آزادی مثبت که به معنای وجود امکان برای انجام کارهاست، ارجحیت می دهد. برلین آزادی منفی را آزادی حقیقی می پندارد. مفهوم آزادی از کلیدی‌ترین آرای آیزایا برلین بوده و به نوعی مرکز ثقل اندیشه او است. به نظر او، آنچه در انسان اهمیت ویژه دارد و انسانیت در گروه آن است که قدرت انتخاب و گزینش گری اوست و آزادی از این جهت اهمیت ویژه می یابد که میدانی برای انتخاب انسان ها فراهم می آورد. طبق تعریف برلین، آزادی منفی (آزادی از) به معنای تحمیل نشدن مانع و محدویت از ناحیەی دیگران است و آزادی مثبت (آزادی برای) به معنای توان (و نه فقط امکان) تعقیب و رسیدن به آنچه را که می خواهی است. در ادبیات کردی نمونه های بسیاری از آزادی به تصویر کشیده شده است. شیرکو بیکس از جمله شاعرانی است که در این باره اشعار زیادی سروده است.
ئازادی؟
کامەیە ئازادی؟
ئازادی ئەسپێکی شەکەتەو
ئەشەلێ‌و
هەمو رۆژ بار ئەکرێ لە فیشەک
شیرکو در این شعر از نبود آزادی منفی معترض است.

یا در شعری دیگر که شاملو آن را به فارسی برگرانیده است می گوید:
گر از شعرهایم گل را جدا کنید
از چهار فصل
یک فصلم میمیرد
اگر یار را از آن جدا کنی
دو فصلم میمیرد
اگر نان را از آن جدا کنی
سه فصلم میمیرد
اگر آزادی را از آن جدا کنی
سالِ من میمیرد
و من نیز خواهم مرد…

صادق سرمد نیز به زیبایی هرچه تمام تر آزادی منفی و مثبت را در یک غزل معروفش آورده است:
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد

چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد

پـر و بـال ما بریدند و در قفـس گشـودند

چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد.
از دو مفهوم آزادی که برلین، آن را به پیروی از دیگران “مفهوم منفی” نامیده است، در پاسخ به این سوال مطرح می شود: چیست و کجاست آن قلمروی که در محدوده آن، شخص یا گروهی از اشخاص عملاً آزادی دارند (یا باید داشته باشند) تا بدون دخالت دیگران به آن چه می خواهند عمل می کند و آنچنان که می خواهند باشند؟ اما مفهوم دوم آزادی که او آن را “مفهوم مثبت” نامیده است، در پاسخ این سوال مطرح می‌شود: چه کس یا کسانی و یا نهاد و موسسه ای و یا چه تفکری می تواند دیگری را وادار به انجام یک عمل و یا رفتار خاص کند؟
برلین در برخی موارد این دو مفهوم آزادی را (مثبت و منفی) کاملاً از هم جدا می داند و گاهی نیز آنها را در هم تنیده فرض می گیرد و دو وجه سلبی و ایجابی یک مفهوم تلقی می کند. به عقیده برلین، ما در برابر دو پرسش متفاوت قرار داریم: یکی این که چه درهایی به روی من باز است؟ دیگر اینکه چه کسی نگهبان اینجاست؟ این پرسش ها در هم تنیده است ولی یکی نیست و لذا نیازمند پاسخ های جداگانه است. بر این اساس، در پاسخ به سوال اول که چه دری به روی من باز است با آزادی منفی سر و کار داریم و از این طریق به بررسی موانع رسیدن به آن پرداخته می شود و در پرسش دوم که چه کسی بر من فرمان می راند با آزادی مثبت روبرو هستیم. در اینباره سئوالات زیر به ذهن متبادر می شود: آیا دیگران بر من حاکم اند یا خودم بر خودم حاکم هستم؟ اگر دیگران حکم می کنند، به چه حقی؟ اگر من حق دارم بر خود فرمان برانم و مختار باشم، آیا می توانم این حق را از دست بدهم؟ می توانم رهایش کنم؟ از آن دست بردارم؟ یا بازیابمش؟ به چه طریقی؟ قوانین را چه کسی وضع می‌کند و به کار می بندد؟ آیا اکثریت حکومت می‌کنند؟ یا خدا؟ یا کشیش ها؟ یا حزب؟ یا فشار افکار عمومی؟ یا سنت؟

در جمع بندی نهایی از آرای آیزایا برلین درباره آزادی می توان گفت که آزادی منفی به معنای آزاد بودن از قیدوی است که توسط دیگران بر شخص تحمیل می شود و آزادی مثبت به معنای آزادی برای دستیابی به خواسته ها و علایقی است که شخص به آنها تمایل دارد. این دو مکمل یکدیگر هستند، به صورتی که انسان باید از موانع آزاد باشد یا آزاد شود تا به آنچه می خواهد و به آن تمایل دارد برسد. بنابراین برای برقراری آزادی انسان، هر دوی آنها باید تامین شوند.
بختیار علی از دیگر اندیشمندان نامدار و معاصر کورد است که میان مفاهیم “آزادی” و “آزاد” تفاوت قائل می شود. از نظر او “تاریخ ما تاریخِ سر دادن شعار آزادی است و نه تاریخِ تأمل و اندیشه در آزادی”. از نظر او، باید تفاوت بزرگی میان شعار آزادی و تأمل در آزادی قائل شد. سر دادن شعار آزادی هرگز به معنای وجود کسی که درباره آزادی می اندیشد، نیست.
بختیارعلی با نگاهی به تاریخ جنبش های آزادی خواهی در کردستان عراق بر این باور است که بطور کلی تاریخ ما از زمان سر برآوردن جنبش ناسیونالیستی _ مارکسیستی کوردی تا به امروز در همه صحنه هایش، تاریخ دروغگویی و کناره‌گیری از تئوریزه کردن این مفهوم بوده است. شعار آزادی سر داده شده اما بدون آنکه این شعار واقعاً محتوایی داشته باشد یا اینکه از مرزهای کشمکش برای قدرت یا همراه قدرت گذر کرده باشد.
او در رمان هایش با سبک سوررئالیسم، قهرمانان داستان هایش را از جامعه کردستان انتخاب کرده و به شیوه ای اعتراضی از نتیجه وضعیتی که بعد از دهه ها مبارزه بر علیه حکومت های عراقی و رژیم دیکتاتور بعث بدست آمده انتقاد می کند و می گوید لازم بود احزاب و رهبران کورد همزمان با مبارزه برعلیه ستم، به تربیت کردن انسان های آزاد همت می گماردند. و از آنجایی که چنین امری صورت نگرفته است، جامعه امروز کردستان یک جامعه آزاد نیست.
از نظر او هر رویکردی که رابطه تنگاتنگ آزادی فردی و آزادی جمعی (سیاسی) را لحاظ نکند، به این معنی که آزادی جمعی را همچون زمینه و بستر اصلی تحقق آزادی فردی در نظر نگیرد، درنهایت در دام تعبیری فرد گرایانه از آزادی گرفتار خواهد شد. اما آنچه آزادی لیبرالی بر آن تاکید می ورزد، آزادی افراد از محدودیت ها و بهرەمندی آنها از امنیت و ضمانتی است که منافع و علایق خصوصی شان به پشتیبانی آن، تحقق یابد.
بختیار علی با تطبیق تعریفش از آزادی و انسان آزاد با شرایط جامعه کردستان و ناسیونالیسم کردی، بر آن است تا زمانی کە انسان آزاد (یعنی در بستر سیاسی _ اجتماعی) به وجود نیاید، آزادی واقعی تحقق نخواهد یافت. وی با نگاهی به موضوع ناسیونالیسم کردی، معتقد است که ناسیونالیسم کوردی در تشابه با آزادی‌خواهی دیگر اقوام و ملت ها قبل از آنکه در تامل برای اندیشه “آزادی” و تحقق آن باشد (که لازمه وجود آن ساختن انسان آزاد است)، به دنبال شعار آزادی و کسب قدرت بوده است.
به پایان رسید این دفتر
حکایت همچنان باقی ست

دسته بندی: جامعه, فرهنگ و هنر برچسب ها:

به اشتراک بگذارید :

مطلب قبل و بعد
مطالب مشابه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد